حاکمیت قانون در بریتانیا
انگلستان
در بریتانیا، حاکمیت قانون یک اصل دیرینه در نحوه اداره کشور است که از Magna Carta در سال 1215 و منشور حقوق 1689 آغاز شده است. در قرن نوزدهم، A. V. Dicey، محقق و حقوقدان قانون اساسی، در اثر کلاسیک خود Introduction to Study of the Law of the قانون اساسی (1885) از ستون های دوگانه قانون اساسی بریتانیا نوشت. این دو رکن، حاکمیت قانون و حاکمیت پارلمانی است.
قاره آمریکا
ایالات متحده
همه افسران دولتی ایالات متحده، از جمله رئیس جمهور، قضات دیوان عالی، قضات ایالتی و قانونگذاران، و همه اعضای کنگره، قبل از هر چیز متعهد می شوند که از قانون اساسی حمایت کنند. این سوگندها مؤید این است که حکومت قانون برتر از حکومت هر رهبر انسانی است. در عین حال، دولت فدرال اختیار قابلتوجهی دارد: قوه مقننه آزاد است در تصمیمگیری درباره قوانینی که بنویسد، تا زمانی که در محدوده اختیارات برشماری خود باقی بماند و به حقوق افراد تحت حمایت قانون اساسی احترام بگذارد. به همین ترتیب، قوه قضاییه دارای درجهای از اختیارات قضایی است و قوه مجریه نیز دارای اختیارات مختلف از جمله اختیارات دادستانی است. بر اساس نظرات مکرر منتشر شده توسط دفتر مشاور حقوقی در وزارت دادگستری، رئیس جمهور فعلی را نمی توان کیفرخواست یا تعقیب قضایی کرد.
محققان به بحث ادامه می دهند که آیا قانون اساسی ایالات متحده تفسیر خاصی از "حاکمیت قانون" را پذیرفته است یا خیر، و اگر چنین است، کدام یک. به عنوان مثال، جان هریسون ادعا می کند که کلمه "قانون" در قانون اساسی به جای اینکه "با معیارهای رسمی یا ماهوی تعریف شود" به سادگی به عنوان چیزی که قانوناً الزام آور است تعریف می شود و بنابراین قضات اختیاری برای تصمیم گیری در مورد شکست قوانین ندارند. چنین معیارهای نانوشته و مبهم را برآورده کند. پروفسور حقوق فردریک مارک گدیکس با این نظر مخالف است و می نویسد که سیسرو، آگوستین، توماس آکویناس، و تدوین کنندگان قانون اساسی ایالات متحده معتقد بودند که قانون ناعادلانه واقعاً یک قانون نیست.
برخی از محققان مدرن ادعا می کنند که حاکمیت قانون در طول قرن گذشته توسط دیدگاه ابزاری قانون که توسط واقع گرایان حقوقی مانند الیور وندل هولمز و روسکو پاوند ترویج شده است، آسیب دیده است. به عنوان مثال، برایان تاماناها اظهار می دارد: "حکومت قانون یک ایده آل چند صد ساله است، اما این تصور که قانون وسیله ای برای رسیدن به هدف است، تنها در قرن نوزدهم و بیستم تثبیت شد."