سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دادگاه عمومی سنگاپور

وکیل در مشهد

در سنگاپور، رویکرد گسترده ای برای تعیین اینکه آیا یک تصمیم گیرنده از قدرت خود برای یک هدف نامناسب استفاده کرده است یا خیر اتخاذ شده است. در دادگاه عمومی علیه پیلای م.م. (1977)، متهم به دلیل رانندگی با ماشین خود به یک منطقه ممنوعه ایجاد شده تحت طرح صدور مجوز منطقه سنگاپور بدون پرداخت هزینه لازم برای انجام این کار، برخلاف قوانین وسایل نقلیه موتوری (منطقه محدود و مجوزهای منطقه) متهم شد. 1975 که توسط وزیر ارتباطات به موجب قانون ترافیک جاده ای صادر شده بود. پاسخ دهنده استدلال کرد که قوانین نامعتبر است زیرا این قانون فقط به وزیر اجازه می دهد تا قوانینی را برای تنظیم ترافیک جاده ای وضع کند و هزینه دریافت نکند. دادگاه عالی اعلام کرد که وزیر از اختیارات قانونی که به او داده شده تجاوز نکرده است زیرا هدف اصلی قوانینی که وضع کرده بود با هدف قانون، یعنی تنظیم ترافیک در جاده ها مطابقت دارد. اخذ هزینه از رانندگانی که وارد منطقه ممنوعه می شدند صرفاً برای این منظور اتفاقی بود. از این رو، در سنگاپور به نظر می رسد که تصمیم گیرنده در صورت اعمال قدرت قانونی برای هدفی که عارض با هدف قانونگذاری است، غیرقانونی عمل نمی کند.

در مواردی که تصمیم گیرنده برای اهداف متعدد، اعم از مناسب و نادرست، از قدرت استفاده می کند، تا زمانی که هدف غالبی که قدرت برای آن اعمال شده است، تصمیم گیرنده غیرقانونی عمل نکرده باشد. برای اینکه اعمال قدرت تصمیم گیرنده با موفقیت مورد اعتراض قرار گیرد، باید نشان داده شود که هدف غیرقانونی هدف اصلی بوده است و نه فقط چیزی که تصمیم گیرنده به آن فکر کرده است.

قید اختیار
مقاله اصلی: محدودیت اختیار در حقوق اداری سنگاپور
اعمال سخت سیاست
تصمیم یک مقام عمومی ممکن است مورد اعتراض قرار گیرد اگر آن مقام با پایبندی بیش از حد سختگیرانه به سیاستی که برای ساختاربندی اختیار خود طراحی کرده است، اعمال اختیار خود را محدود کرده باشد. برای مقامات دولتی مشروع است که سیاست‌هایی را تنظیم کنند که «از نظر قانونی به اعمال اختیاراتشان مرتبط باشد، مطابق با هدف قانون‌گذاری مقتدر، و نه خودسرانه، دمدمی مزاج یا ناعادلانه». با این حال، مقامات باید بسته به مورد در دست، در خروج از سیاست های خود آزاد باشند. این یک قاعده کلی است که "هر کسی که باید از صلاحدید قانونی استفاده کند نباید گوش خود را به روی یک درخواست ببندد" و یک مقام باید همیشه مایل باشد به هر کسی که حرف جدیدی برای گفتن دارد گوش دهد.


حقوق انگلیس

وکیل در مشهد

در حقوق انگلیس، تصمیم در Anisminic Ltd. v. Foreign Compensation Commission (1968)  به نظر می رسد که این تمایز را از بین برده است، حتی اگر این قصد مجلس اعیان نبود. در R. v. Lord, President of Privy Council, ex parte Page (1992)، اینطور بیان شد که از آنجایی که پارلمان فقط به یک مقام عمومی قدرت می دهد بر این اساس که باید بر مبنای قانونی صحیح اعمال شود. هرگونه انحراف در قانون، تصمیم را فوق‌العاده می‌سازد. بنابراین، به طور کلی، همه اشتباهات حقوقی در حال حاضر به معنای اعم از صلاحیت و ultra vires تلقی می‌شوند و دیوان عالی می‌تواند برای اصلاح آنها مداخله کند.

هنوز مشخص نیست که آیا موضع حقوقی در سنگاپور در مورد این موضوع با بریتانیا یکسان است یا خیر. در Stansfield Business International Pte. Ltd. علیه وزیر نیروی انسانی (1999)، دادگاه عالی به قسمت زیر از حکم شورای خصوصی در مورد استیناف از مالزی در جنوب شرق آسیا Fire Bricks Sdn استناد کرد. Bhd. v. اتحادیه کارکنان تولید محصولات معدنی غیرفلزی (1980)

هنگامی که کلمات در یک اساسنامه قدرت دیوان عالی را برای بررسی تصمیمات یک دادگاه پایین تر توسط certiorari سلب می کند، باید به طور دقیق تفسیر شوند ... اگر دادگاه تحتانی بدون اقدام کرده باشد، تأثیری در برکناری آن قدرت نخواهد داشت. صلاحیت یا «اگر در جریان تحقیق کاری را انجام داده یا انجام نداده است که به گونه‌ای است که تصمیم آن باطل است»: در لرد رید در ص. 171 [از انیسمینیک]. اما اگر دادگاه بدوی صرفاً اشتباه قانونی کرده باشد که تأثیری در صلاحیت آن نداشته باشد و رأی آن به دلایلی از جمله نقض مقررات عدالت طبیعی باطل نباشد، عزل نافذ خواهد بود.

این متن نشان می‌دهد که دیوان به تمایز بین اشتباهات قانونی و غیرقانونی ادامه داد. با این حال، از آنجایی که این تصمیم مبتنی بر نقض عدالت طبیعی بود، اظهارات دیوان، به عبارت دقیق‌تر، حکمی آشکار بود. همچنین، قاضی در استانزفیلد در مورد دامنه بازبینی قضایی صحبت می کرد که اساسنامه مورد بحث حاوی بند برکناری بود. ممکن است ملاحظات متفاوتی در آن موقعیت اعمال شود. بقیه این مقاله فرض می‌کند که حداقل در مواردی که بندهای برکناری در میان نیست، قوانین سنگاپور و قوانین بریتانیا یکسان هستند - یعنی دادگاه عالی می‌تواند اعمال کند. بررسی قضایی اینکه آیا یک مقام دولتی مرتکب خطای قانونی شده است که به طور سنتی صلاحیتی یا غیر صلاحیتی تلقی می شد.


روسای بازرسی قضایی

وکیل در مشهد

در پرونده مهم انگلستان شورای اتحادیه های خدمات کشوری علیه وزیر خدمات کشوری («پرونده GCHQ»، 1983)، [16] مجلس اعیان سه عنوان کلی را مشخص کرد که تحت آن یک ادعا برای بررسی قضایی است. اقدامات اداری ممکن است انجام شود:

    غیر قانونی،
    بی منطقی و
    نادرست رویه

این سران بررسی فهرست قطعی را تشکیل نمی دهند. لرد دیپلاک اظهار داشت: "این بدان معنا نیست که توسعه بیشتر موردی به مورد ممکن است در طول زمان زمینه های بیشتری را اضافه نکند" و به این احتمال اشاره کرد که در آینده اصل تناسب، همانطور که در قانون اداری به رسمیت شناخته شده است. ممکن است چندین کشور جامعه اقتصادی اروپا به تصویب برسد. دادگاه استیناف سنگاپور پرونده GCHQ را در Chng Suan Tze علیه وزیر امور داخلی (1988) تأیید کرد و دادگاه‌های سنگاپور عمدتاً در پیروی از این چارچوب سازگار بوده‌اند.
غیر قانونی بودن
نوشتار اصلی: غیرقانونی بودن در حقوق اداری سنگاپور

دلایل رسیدگی قضایی را که می توان از اشکال غیرقانونی تلقی کرد به دو دسته تقسیم کرد: مواردی که در صورت اثبات به این معناست که مقام دولتی اختیاری برای اقدام یا اتخاذ تصمیم خود نداشته است. و مواردی که به این موضوع مربوط می شود که آیا مرجع به درستی از اختیار خود استفاده کرده است یا خیر.

دلایل مؤثر بر قدرت مقامات عمومی
اولترا وایرهای ساده
دکترین Ultra Vires ساده را می‌توان به این صورت توضیح داد: یک مقام دولتی نمی‌تواند فراتر از اختیاراتی که قانون به او اعطا می‌کند، که معمولاً در قوانین تعیین می‌شود، عمل کند. در تصمیم گیری در مورد محدوده اختیاراتی که توسط چنین قانونی به مقامات عمومی اعطا می شود، قاعده «معقولاً اتفاقی» هنگام تفسیر معنای آن وارد عمل می شود. دادگاه‌ها غالباً قوانین را دقیق نمی‌خوانند، اما در عوض دامنه آن را به گونه‌ای تفسیر می‌کنند که به مرجع اجازه می‌دهد تا وظایفی را که به طور منطقی مرتبط با وظایفی است که صراحتاً توسط قانون مجاز شده است، انجام دهد.


بخش 75 قانون اساسی استرالیا

وکیل در مشهد

بخش 75 قانون اساسی استرالیا مقرر می دارد که دادگاه عالی صلاحیت اصلی در مواردی از جمله "(iii) که در آن کشورهای مشترک المنافع، یا شخصی که از طرف کشورهای مشترک المنافع شکایت می کند یا مورد شکایت قرار می گیرد، یک طرف است" و "(v) که در آن حکم مانداموس یا ممنوعیت یا دستوری علیه یک افسر مشترک المنافع درخواست می شود.» از آنجایی که این صلاحیت توسط قانون اساسی اعطا شده است، تنها با اصلاح قانون اساسی که مستلزم رفراندوم ملی است، می توان آن را حذف کرد. به همین ترتیب، نمی توان آن را محدود کرد. به عنوان مثال، صلاحیت قضایی در مورد تصمیمات اتخاذ شده تحت یک ماده قانونی خاص را نمی توان با یک بند خصوصی حذف کرد. بخش 76 قانون اساسی به پارلمان مشترک المنافع اجازه می دهد تا برای اضافات به صلاحیت اصلی دادگاه عالی قانون وضع کند. چنین اضافاتی را می توان با لغو یا اصلاح آن قانون حذف یا تغییر داد.

دادگاه فدرال همچنین دارای صلاحیت اصلی "در رابطه با هر موضوعی است که در آن یک حکم مانداموس یا ممنوعیت یا دستوری علیه یک افسر یا افسران کشورهای مشترک المنافع درخواست شود". این منعکس کننده بند 75 (v) قانون اساسی است، اما باید در نظر داشت که دادگاه فدرال موجودی قانونی است و بنابراین صلاحیت آن نسبتاً به راحتی با لغو یا اصلاح قانون قضایی 1903 تغییر می کند.
"موضوعات"
صلاحیت اصلی دادگاه عالی بر «موضوعات» است که در بخش‌های 75 و 76 قانون اساسی ارائه شده است. دیوان، با توجه به تفکیک قوا، تشخیص داده است که مقوله «موضوع» به موضوعاتی محدود می‌شود که برای تشخیص قضایی مناسب است، اگرچه قضات در مورد آنچه مناسب است، دیدگاه‌های مختلفی اتخاذ کرده‌اند. با این حال، به طور کلی، اگر این موضوع مستلزم تعیین فوری حقوق و منافع قانونی یک فرد باشد، «موضوع» را تشکیل می‌دهد. علاوه بر این، مسائل فرضی از آنجایی که متضمن «موضوع» نیستند، قابل توجیه نیستند. بعلاوه، قابل توجیه بودن یک ادعا ممکن است به این بستگی داشته باشد که آیا تصمیم بر مبنای «مبانی قانونی» است نه «ملاحظات سیاسی»


قانون آیین دادرسی اداری

وکیل در مشهد

در سطح ایالتی، اولین نسخه از قانون آیین دادرسی اداری نمونه ایالتی در سال 1946 توسط کمیسیون قانون متحدالشکل (ULC) اعلام و منتشر شد، که در آن سال قانون رویه اداری فدرال تهیه شد. این شامل اصول اولیه با جزئیات کافی برای پشتیبانی از ویژگی های اساسی است، بنابراین یک "مدل" است و نه یک "یکنواخت". یک قانون نمونه مورد نیاز است زیرا قوانین اداری ایالتی در ایالت ها یکسان نیست و رویکردهای مختلفی در ایالت های مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. بعداً در سال‌های 1961 و 1981 اصلاح شد. نسخه فعلی قانون آیین دادرسی اداری دولتی مدل 2010 (MSAPA) است که تداوم را با موارد قبلی حفظ می‌کند. دلیل این بازنگری این است که در دو دهه گذشته، قانونگذاران ایالتی، ناراضی از وضع قواعد و قضاوت نمایندگی، قوانینی را وضع کرده اند که داوری اداری و رویه وضع قوانین را اصلاح می کند.


مجله رسمی انجمن وکلای آمریکا در مورد حقوق اداری، Administrative Law Review، یک نشریه فصلی است که توسط دانشجویان کالج حقوق واشنگتن مدیریت و ویرایش می شود.
توسعه تاریخی

استفان بریر، قاضی دادگاه عالی ایالات متحده از سال 1994، تاریخ حقوق اداری در ایالات متحده را در کتاب خود، قانون اداری و سیاست تنظیمی (ویرایش 3، 1992) به شش دوره مجزا تقسیم می کند:

    پیشینیان انگلیسی و تجربه آمریکا تا سال 1875
    1875 - 1930: ظهور مقررات و مدل سنتی قانون اداری
    1930 - 1945: نیو دیل
    1945 - 1965: قانون آیین دادرسی اداری و بلوغ الگوی سنتی حقوق اداری
    1965-1985: نقد و دگرگونی فرآیند اداری
    1985 - ?: عقب نشینی یا تحکیم

کشاورزی
بخش کشاورزی یکی از بخش هایی است که به شدت در اقتصاد ایالات متحده تنظیم شده است، زیرا به طرق مختلف در سطوح بین المللی، فدرال، ایالتی و محلی تنظیم می شود. در نتیجه، حقوق اداری جزء مهمی از رشته حقوق کشاورزی است. وزارت کشاورزی ایالات متحده و آژانس های بی شمار آن مانند خدمات بازاریابی کشاورزی منابع اولیه فعالیت های نظارتی هستند، اگرچه سایر نهادهای اداری مانند آژانس حفاظت از محیط زیست نیز نقش نظارتی مهمی را ایفا می کنند.